«اول دبیرستان دوست احمقم ترک تحصیل کرد ولی ما به سلامتی دانشجو شدیم… خدارو شکر الان ایشان ماشین هیوندا جنسیس داره بنده هم یک دستگاه ماشین حساب دارم!»
این یک لطیفه یا سخنی از روی هزل و شوخی است که شاید شما هم شنیدهاید و یا به دوستانتان هم گفتهاید. شاید طنزی است که گله از وضعیت موجود برخی دانش آموختگان دارد و طعنهای است به این موضوع که درس خواندن لزوماً به همه جا رسیدن نیست. که بسیار هم سخن متینی است. چندی پیش یکی از اساتیدم که تحصیلات عالیه در یکی از رشتههای مهندسی خارج از کشور دارد این موضوع را به بنده میگفت که دوستی داشته که او ادامه تحصیل نداده و ایشون ادامه داده تا مدارج بسیار بالا. اکنون دوست استاد وضعیتی به قول بچهها «توپ» دارد و استاد مجبور است برای گذراندن زندگی با من سرو کله بزند که خودش به شوخی یا جدی میگفت که چندان هم از این جریان -سر و کله زدن با من- راضی نیست!
برچسبها: دانشگاه, تحصیلات عالیه, آموزش عالی, دانشجو
ادامه مطلب...
چند نکته اندر احوالات دانشجویان کارشناسی ارشد فرش

ترم دوم یا سوم کارشناسی فرش بودم که زمزمههایی از طرح و تصویب کارشناسی ارشد فرش را شنیدم. جدای از این که کلی سوال در ذهنم نقش بست که در این کارشناسی ارشد فرش چه خواهد گذشت و چگونه خواهد بود و دو صد چگونه و چرا دیگر! اما خوشحال بودم که شانس ادامه تحصیل در رشته فرش را در مقطع کارشناسی ارشد دارم. به هر ترتیبی که بود آبان سال 90 یعنی هنوز دو ترم مانده بود که کارشناسیام تمام شود به صورت جالبی و طی یک عملیات پیچیده و با تکمیل ظرفیت فرش در مقطع کارشناسی ارشد کلید خورد و بسیاری هم خودشان را برای اولین کنکور کارشناسی ارشد فرش آماده مینمودند. کنکور به هر شکلی که بود برگزار شد و نتایج اعلام شد و نفرات برگزیده شناخته شدند و راهی دانشگاهها شدند.
دانلود فایل سرفصل مصوب کارشناسی ارشد فرش
برچسبها: کارشناسی ارشد, فرش, سرفصل, دانشگاه
ادامه مطلب...
برچسبها: فرش, المپیاد, مرکز ملی فرش, دانشگاه
ادامه مطلب...
یادداشتی در بررسی مقبول بودن رشته فرش در جامعه
روز گذشته در جمعی بودم که به خاطر تازه وارد بودنم به آن جمع لازم بود خودم را معرفی مختصری کنم. طبق معمول از خودم و خانواده و کارهایی که انجام داده بودم و قرار بود انجام بدم و تحصیلات و ... گفتم. میان صحبتم یکی از مستمعین پرسید ببخشید رشته شما چی بود؟ گفتم فرش. صحبت ادامه پیدا کرد و تا یه جورایی معرفی بنده برای حاضران به اتمام رسید.
فرد دیگری در جمع دوباره پرسید ببخشید گفتید رشتتون چیه؟ من که فکر کردم شاید گنگ گفتهام دوباره گفتم خدمتتون که عرض کردم طراحی فرش. با حالتی که گویا متوجه نشده باشد دوباره گفت یعنی چی؟ طرح فرش میکشید؟ برای فرش ماشینی کار میکنید؟ من گفتم نه فرش دستباف. برای فرش دستباف طراحی میکنیم. ادامه دادم ما در دانشگاه با اصول و مبانی طرح و نقش و رنگ فرش دستباف به صورت تخصصی آشنا میشویم و سایر دروس مرتبط با فرش دستباف را به صورت پایه یاد میگیریم.
بنده خدا فردی که سوال را پرسیده بود چهرهاش طوری شده که گویا بهش گفتهام ایران قهرمان جام جهانی فوتبال شده است! بسیار متحیر سایر جمع را نگاه کرد و گفت به حق چیزای نشنیده! جمع هم که گویا تا آن موقع تو رودربایستی چیزی از رشتهام نپرسیده بودند آنها هم هیچ نمیدانستند و کاملاً مشتاق بودند ببینند این رشته فرش عجب موجودی است. چند دقیقه سکوت و بعد از مدتی همان بنده خدا با حالتی طنز گونه از من پرسید خوب حالا بعدش چکار میکنید؟! من که دیدم تصویر مخاطبم از فرش دستباف چیزی دگرگون از آن چیزی است که من میدانم توضیحاتی برایش دادم. ولی خوب میدانستم که او الان به هیچ وجه نخواهد پذیرفت که فرش دستباف نیاز به آموزش آکادمیک دارد و در دانشگاهها تدریس میشود. البته برای اینکه به فکر سلامتی آن بنده خدا بودم نگفتم که بنده از اول مهرماه دانشجوی کارشناسی ارشد طراحی فرش خواهم شد چون بعید نبود ایشان از شدت تعجب سکته کند!
برچسبها: فرش, دانشگاه, دانشجو, میرزاامینی
ادامه مطلب...