میرزاکارپت-Mirza Carpet
 
تاريخ : دوشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۲

چند مدتی بود که برای اول مهر آماده شده بودم. برای مدرسه. چقدر خوب و خوش بودیم. می‌رفتم کلاس سوم. معلممان دوست قدیمی پدرم بود. دیده بودمش. آقای قادری. بچه‌ها همان بچه‌های کلاس دوم بودند. جز یکی. سعید. توی کلاس غریبی می‌کرد و به خاطر قد بلندش آقای روحانی گفت ته کلاس ردیف اوّل بشینه. من سعید را می‌شناختم. یک ماهی می‌شد آمده بودند خانه اعظم خانم. آنقدر بد اخلاق بود، که مرتب مستأجر عوض می‌کرد. سعید را زیاد نمی‌شناختم. ولی یکبار با مادرم که می‌خواست خانه جدیدشان را چشم روشنی بگوید رفتیم خانه‌شان. وضع خوبی نداشتند. سعید هم زیاد توی کوچه نمی‌آمد و با بچه‌ها بازی نمی‌کرد. یکی دوبار فقط دیده بودمش که اومده بود بیرون نون بخره.

آقای قادری که اومد کلاس لپ منو که نیمکت اوّل نشسته بودم را کشید و گفت بابات چطوره؟ منم خوشحال گفتم سلام می‌رسونه آقا. اول آقای قادری خودش رو معرفی کرد. بعدش یکم از اینکه اومدیم کلاس سوم و بزرگتر شدیم حرف زد. و در ادامه گفت خودمونو معرفی کنیمو بگیم معدل سال قبلمون چند بوده و بگیم باباهامون چکارند.

اول هم از ردیف سمت چپ کلاس شروع کرد. یعنی ردیف ما. من بلند شدم و خودم را معرفی کردم و بعد با افتخار گفتم معدلم 20 شده و با خنده- چون می‌دونستم آقای قادری شغل پدرمو می‌دونه- گفتم پدرم معلمه. بعد حامد با اون هیکل تپلش بلند شد و گفت: حامد گلفشان، معدلم، معدلم چند بود؟! (بچه‌ها خندیدند) ... 13! بابام هم فرش فروشه. آقا توی بازار مغازه داره. تازه کارگاهم داره آقا. بعد مسعود گفت شغل باباش آزاده. آقای قادری هم گفت شغل بابای من هم آزاده و پارچه فروشه. شغل پدر شما چیه آقای کرم پور؟ مسعود گفت: آقا پدرمون با وانت میوه می‌فروشه. بعد نشست. بعد آقای قادری گفت همه شغل‌ها خوبند و ما باید به پدرانمان با هر شغلی که دارند احترام بگذاریم و افتخار کنیم که پدرمون برای آسایش خانواده‌اش زحمت می‌کشه. بعد یکی یکی بچه‌ها خودشون رو معرفی کردند تا رسید به سعید. نیمکت آخر کلاس. سعید که انگار کلی خجالت کشیده باشه و دست پاچه باشه گفت: سعید صفری. معدلم 18 شده. چند مکث طولانی کرد و نگاهش را به دفتری که روی نیمکت بود دوخت. بعد که انگار چیزی کشف کرده باشه گفت: کفاش. بابام آقا کفاشه. بعد نگاهش به من که سَرم رو برگردونده بودم ببینمش خیره شد. طوری که التماسی در چشمانش باشد. بعد بی رمق سر جایش نشست. انگار راحت شده بود.

تازه آن وقت بود که فهمیدم شغل کفاشی خیلی آبرومندانه تر از شغل فرشبافیِ که سعید بخاطرش دروغ گفت.


پی نوشت: به صورت کلی با داستان و شعر و گزارش و فیلم و هر آنچه تصویر مغشوش و زشتی از فرش ولو به قیمت واقعی بودن نشان دهد مخالفم. چون اعتقاد دارم فرش زیبایی هایش هنوز هم که هنوز است بسیار با زشتی هایش فاصله دارد و از آن بیشتر است. این داستان را یکی دو سال پیش نوشتم و اون تصویر خوبی که باید نشون بده را نشون نمیده و فقط از این جهت این را گذاشتم که از دوستانی که مینویسند و دستی بر آتش دارند تقاضا کنم که همت کنند و شعر و داستان های خوبی در مورد فرش بنویسند.
عکس هم تزئینی است و کار دوست خوبم جناب آقای مصطفی کریم زاده است.


برچسب‌ها: فرش, قالی, شعر, داستان

ارسال توسط سید محمد مهدی میرزاامینی
 
تاريخ : جمعه نهم فروردین ۱۳۹۲


استاد محمد حسین رحمتی از میان ما پرکشید و رفت. امروز متوجه شدم.
ایشون عضو هيئت علمی دانشکده معماری و هنر دانشگاه کاشان و استاد گروه صنايع دستی و فرش اين دانشگاه بود که پس از سال‌ها تحمل رنج بيماری دیروز به ديار باقی شتافت و امروز هم مراسم تدفین ایشون بود.
روحش قرین رحمت

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ/ الْحَمْدُ للَّهِ رَب الْعَلَمِینَ/ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ/ مَلِكِ یَوْمِ الدِّینِ/ إِیَّاك نَعْبُدُ وَ إِیَّاك نَستَعِینُ/ اهْدِنَا الصرَط الْمُستَقِیمَ/ صِرَط الَّذِینَ أَنْعَمْت عَلَیْهِمْ غَیرِ الْمَغْضوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضالِّینَ.


بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم/ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ / اللَّهُ الصَّمَدُ / لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ / وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ.
برچسب‌ها: محمد حسین رحمتی

ارسال توسط سید محمد مهدی میرزاامینی
 
تاريخ : دوشنبه پنجم فروردین ۱۳۹۲

«اول دبیرستان دوست احمقم ترک تحصیل کرد ولی ما به سلامتی دانشجو شدیمخدارو شکر الان ایشان ماشین هیوندا جنسیس داره بنده هم یک دستگاه ماشین حساب دارم!»

 

این یک لطیفه یا سخنی از روی هزل و شوخی است که شاید شما هم شنیده‌اید و یا به دوستانتان هم گفته‌اید. شاید طنزی است که گله از وضعیت موجود برخی دانش آموختگان دارد و طعنه‌ای است به این موضوع که درس خواندن لزوماً به همه جا رسیدن نیست. که بسیار هم سخن متینی است. چندی پیش یکی از اساتیدم که تحصیلات عالیه در یکی از رشته‌های مهندسی خارج از کشور دارد این موضوع را به بنده می‌گفت که دوستی داشته که او ادامه تحصیل نداده و ایشون ادامه داده تا مدارج بسیار بالا. اکنون دوست استاد وضعیتی به قول بچه‌ها «توپ» دارد و استاد مجبور است برای گذراندن زندگی با من سرو کله بزند که خودش به شوخی یا جدی می‌گفت که چندان هم از این جریان -سر و کله زدن با من- راضی نیست!


برچسب‌ها: دانشگاه, تحصیلات عالیه, آموزش عالی, دانشجو

ادامه مطلب...
ارسال توسط سید محمد مهدی میرزاامینی
 
تاريخ : شنبه سوم فروردین ۱۳۹۲
نتيجه اوليه آزمون کارشناسي ارشد 92 به صورت کارنامه تنظيم و 15 ارديبهشت ماه اعلام مي‌شود.
به گزارش مشرق، حسين توکلي مشاور عالي سازمان سنجش آموزش کشور در گفت وگو با باشگاه خبرنگاران افزود: در آزمون ورودي کارشناسي ارشد ناپيوسته سال 92 جمعا 896 هزار و 46 داوطلب تقاضانامه الکترونيکي ثبت نام را تکميل کردند که اين تعداد نسبت به سال گذشته تعداد 34 هزار و 169 داوطلب کمتر است.

وي گفت: بر اساس ضوابط تعداد 89 هزار و 933 داوطلب از تعداد 896 هزار و 46 داوطلب علاوه بر شرکت در رشته امتحاني انتخابي خود، علاقمندي خود را به کد رشته امتحاني دوم نيز اعلام کرده بوند که بر اين اساس 985 هزار و 979 کارت ورود به جلسه صادر شده بود.

توکلي تصريح کرد: بر اساس برنامه زماني پيش بيني شده نتيجه اوليه اين آزمون به صورت کارنامه تنظيم و تا 15 ارديبهشت ماه بر روي سايت سازمان قرار مي‌گيرد و داوطلباني که مجاز به انتخاب رشته شدند.

داوطلبان مي‌توانند از 15 تا 19 ارديبهشت ماه نسبت به انتخاب کد رشته محلهاي تحصيلي مورد علاقه خود اقدام کرده و آنها را به ترتيب اولويت علاقه در فرم انتخاب رشته ثبت کنند.

وي خاطرنشان کرد: فهرست اسامي قبول شدگان نهايي هفته اول شهريورماه امسال اعلام مي‌شود.

منبع: مشرق


برچسب‌ها: کنکور, ارشد, اعلام نتایج

ارسال توسط سید محمد مهدی میرزاامینی

اسلايدر