چهره کثیف فرش در رسانهها
ديگر سويي به چشمان بانوي فرش باف نمونه كشور نمانده است. جوانياش را ميبيند كه بدون هيچگونه منفعتي گذشت و به قول خودش تنها افتخارات معنوي برايش ماند و ديگر هيچ. هشت سالگياش را با همآغوشي سرپنجههاي كوچكش با رشتههاي ضخيم قالي پيوند زدند. وقتي يتيم شد و ناني براي خوردن نداشت، قصه همآغوشي پنجههايش با رنگها و نقشهاي قالي، قصه ماندگاري فرشهايي شد كه هويت ايراني را در جاي جاي دنيا تعريف كرد و بافت و بافت و بافت تا اينكه در جواني هم بيوه شد باز هم همسايه ديرينه دارهاي قالي باشد...
این بخشی از مطلب سراسر درد و رنج یک بانوی بافنده فرشباف است که هفتاد سال از عمرش را صرف فرشبافی نموده است. قصههایی تکراری و البته واقعی که امروزه در رسانهها از آنها کم نمیبینیم و نمیشنویم. فرش توأم شده است با درد و فقرو بدبختی؛ و اینها معدود مطالب غیر تخصصی فرش است که به عنوان سرگذشتهای عبرت آموزِ سرانجام هنرمندان فرش، بدنه رسانههای عمومی را فرا گرفته است.
در اینجا مطلب این نیست که چنین زحمت کشانی وجود ندارند و یا حتی تعدادشان در ایران محدود است و نباید به اینها پرداخت. صحبت اینجاست که چرا فقط افقهای تیره و تاریک فرش که ناشی از حقیقتِ فرهنگ و هنر فرشبافی ایران نیست و بیشتر متوجه عملکرد مسئولین و دستاندرکاران فرش و سودجوییهای عدهای منفعت طلب این حوزه است انعکاس داده میشود.
با پر کردن رسانهها از این دست مطالب چهره کلی این هنر دیرینه ایران زمین که مایه افتخار کشورمان در سراسر جهان است در تصور جامعه داخلی چرک و کثیف میشود. چرا امروز دیگر از آن ابعاد مثبت و سازنده فرش که در صورت توجه ویژه مسئولین و کارآمدی عملکردشان میتواند بار دیگر مایه افتخار ایران زمین باشد صحبتی نمیکنیم؟
و یا سوأل دیگر اینکه عنوان مرتب این مطالب کمکی به ارتقای فرشبافی کشور و یا حتی به صورت خیلی محدودتر به خود آن افراد مینماید. آری این مسائل باید عنوان شود. امّا در مجامع تخصصی فرش که توانایی و قدرت برطرف کردن آن را داشته باشند و صد البته این عزیزان خیلی بهتر از رسانهها به این مشکلات واقف هستند. و اینکه چرا به داد این هنرمندان و فعالان فرش نمیرسند بحثی دیگر است. امّا آیا عنوان آنها در رسانههای عمومی چیزی جز بدنامی فرش در بر دارد؟
واقعیت این است که رسانههای گروهی فعال در کشور نظیر تلویزیون، سینما، رادیو، نشریات عمومی و سایتها هر یک نسبت به فراگیری خود آنگونه که باید و شاید به فرش نپرداختهاند و معدود نگاههای موجود هم صرفاً از دید انتقادی بوده و کمتر به ابعاد زیبایی شناسانه و هنری آن و همچنین سایر ابعاد مثبت و سازنده این هنر- صنعت توجه شده و به الطبع این جنبه از فرش به عامه مردم کمتر منتقل گردیده است.
عموم مردم فرش را هنر تهیدستان و بیچارگان میپندارند. در فیلمهای سینمایی فرش به نوعی نمایش داده میشود که ما یک صاحب کارگاه ظالم و یا حداقل زورگو را میبینیم که عدهای از سر ناچاری در آنجا فرش میبافند و کلی هم دلمان به حالشان میسوزد. یا اینکه خانم خانهداری با مشکلات فراوان در قبال دستمزدی اندک در گوشه خانهاش گره بر روی گره میزند و دست آخر فردی که آدم بد داستان است میآید و فرش را میبرد و با سود بالایی آن را میفروشد و روایتهایی از این دست... . در چنین تصویر توأم با بغض فیلمسازِ ما، قرار است چه کسی به سمت این هنر- صنعت جذب شود؟ و در این شرایط است که باقر صيرفيان تولید کننده فرش اصفهان ميگويد: در گذشته به قاليبافي به عنوان يك هنر نگاه ميشد، اما امروز بسياري از نسل جوان ما حتي نميخواهند از پدر يا مادر آنها به عنوان قاليباف نام برده شود! و چه تخیلی مینماید که تصور کنیم فرزندان امروز كه آينده سازان فردای كشور هستند به يادگيري اين هنر علاقهمند شوند.
البته این یک روی سکه از نقش رسانهها در تحول - حرکت رو به جلو یا پسرفت- فرش است. در جهان پر شتاب امروز، تبلیغات علاوه بر مسائل فرهنگی در راستای نیل به اهداف تجاری و اقتصادی نیز نقشی تعیین کننده دارد. و یگانه ابزار قدرتمند این عامل، رسانه است که متأسفانه گویا مسئولین دولتی و خصوصی در داخل کشور کمتر متوجه این عامل بوده و هستند.
تولید کنندگان قدیمی که عمده آنها در فضایی سنتی فعالیت مینمودهاند در مواجهه با بازار پیچیده کنونی که از ابزار رسانه نهایت استفاده را میبرد احساس ضعفی شدید نموده و اغلب گذر از سنت به مدرنیته آنچنان برایشان مشکل میشود که گاهی اوقات یارای مقابله را ندارند و از میدان رقابت فرش به کناری میروند. تازه تولید کنندگانی که از قدرت رسانه آگاه باشند و علم آن را نیز داشته باشند هزینههای تبلیغات در رسانههای جمعی کشورمان انقدر زیاد هست که نتوانند به اهداف تبلیغاتی خود برسند.
متولی فرش در این خصوص میبایست از صندوق دولت تولید کنندگان را مورد حمایت قرار دهد و تسهیلات ویژهای را برای آنها در رسانههای جمعی فراهم و همچنین فضاهای تازهای را برای نشان دادن زیباییهای بی انتهای فرش ایجاد نماید.
در حال حاضر تبلیغات فرش در رسانههای گروهی به شدت ضعیف میباشد. مصرف کننده داخلی در بمباران تبلیغات انواع و اقسام کفپوشهای ماشینی و دکوراسیونهای داخلی که فرش دستباف ایرانی در آن جای و جایگاهی ندارد طبیعتاً به سوی این نوع زندگی به اصطلاح مدرن میرود. و وقتی در این بازار تبلیغ محور کنونی، فرش جای و جایگاهی ندارد نمیتوان انتظار داشت که مصرف کننده داخلی با پرداخت هزینهای بیشتر از نمونههای مشابه ماشینی، فرش دستباف را نتخاب نماید. آن هم در شرایطی که رسانهها طوری القا کردهاند که این هنر- صنعت نفسهای آخرش را میکشد. و این هنر، هنر موزهها خواهد شد و نسل خالق آنها هم به تاریخ خواهند پیوست.
وضعیت فضای مجازی و سایتهای داخلی نیز در این مورد تعریفی ندارند و عموماً ضعفهای عمده فنی وتکنیکی دارند. البته تعداد این سایتها که هریک چه به صورت شخصی و یا سایتهای تشکلهای رسمی و غیر رسمی راه اندازی میشوند کم نیستند. امّا بی هدفی در تهیه و نگاه روشن و آینده نگرانه به معرفی و تبلیغ و حتی فروش فرش باعث میشود که این سایتها بعد از مدتی راکد و دست آخر مسدود گردند. و یا اگر مدتی هم باشند عملاً مخاطب آنچنانی ندارند. با توجه به گسترده شدن روز به روز تجارت الکترونیک، سرمایهگذاری و ورود جدی و با برنامه در فضای مجازی نیز بیش از پیش دارای اهمیت میشود. موضوعی که به نظر نمیرسد حتی تا کنون فکری درباره آن از سوی مسئولین امر شده باشد.
به هر حال به نظر میرسد رسانه در کشورمان تاکنون حق مطلب را در قبال هنر- صنعت فرش آنگونه که از اهمیت هنری، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار است ادا ننموده و معدود رویکردهای آن بیشتر از آنکه باعث رشد و پویایی فرش شده باشد و بیشتر از آنکه به ابعاد مثبت و سازنده آن پرداخته باشد در انعکاس نقاط کور و تاریک آن گام برداشته است. که امیدواریم متولی فرش در این خصوص تدابیر ویژهای بیندیشد و با معرفی هرچه بهتر فرش در اذهان عمومی زمینه جذب هرچه بهتر و بیشتر جوانان مستعد و توانای کشور به سمت این هنر صنعت را فراهم نماید.
برچسبها: فرش, قالی, رسانه, میرزاامینی