روز گذشته در بین اسناد مربوط به دوره کارشناسیام یک مطلب دستنویس کوتاه اما جالب و خواندنی پیدا کردم. مطلبی که دوست خوبم آقای حامد آسترکی نوشته بودند اما نمیدانم چرا تا حالا ندیده بودمش. خواندن این یادداشت کوتاه خالی از لطف نیست.

چندی قبل زمانی که خود را برای شرکت در کنکور اولین دوره کارشناسی ارشد فرش آماده میکردم به دنبال کتابهایی میگشتم که به طور تخصصی و علمی به موضوعات مختلف فرش پرداخته باشند اما هرچه بیشتر میگشتم کمتر مییافتم و به جز چند کتاب محدود که آنها اکثراً به جمع آوری اطلاعاتی کلی پرداخته بودند کتاب دیگری نیافتم. در همین سلوک بود که ناگهان به کتابهایی برخوردم که بسیار وزین و حجیم قفسههای کتاب فروشی را انباشته بودند.
کتابهایی که به لحاظ چاپ در خور هنر فرش بودند و البته قیمت آنها بسیار بالا بود و بحمدالله از توان خرید بنده خارج بود- و چه خوب که یک دانشجوی فرش از خرید این گونه کتابها ناتوان است- اما تورق آنها مجانی بود، با اشتیاق تمام فهرست آنها را بررسی کردم. جملگی داستان را از فرش پازیریک شروع کرده و به فرش یکی از روستاهای دورافتاده ایران ختم کرده بودند و در این خلال به موضوعات مختلفی از قبیل تاریخ فرش، رنگرزی، فرش مناطق، اقتصاد فرش و ... پرداخته بودند. پیش خود گفتم اگر کسی توانسته تمامی مطالب فرش ایران را در این پانصد و اندی صفحه بگنجاند واقعاً شاهکار کرده. کنجکاوی ام افزون شد و نگاهی به جزئیات مطالب کردم.
ولی افسوس مطالب تنها شامل کلیاتی در مورد هرکدام از شاخههای فرش میشد و در پایان نیز به دو سه نمونه بسنده میکرد. با ناامیدی تمام کتابها را در قفسهها گذاشتم تا به همان حال بمانند و زینت بخش کتابفروشیها باشند.
در راه بازگشت به یاد شعرای گذشته افتادم. شعرایی که شاعر نبودند و فقط بیت بند بودند و در قالبهای مختلف شعری، شعر میسرودند و چون نمیتوانستند نام خاص بر دیوانهای خود بگذارند مثلاً دیوان غزلیات یا دیوان رباعیات نام آنها را کشکول میگذاشتند که معروفترین آنها کشکول شیخ بهایی است. البته این کتابها خالی از فایده هم نبودند و میشد از آنها فهمید چند قالب شعری وجود دارد و یا اطلاعات کلی از این قبیل.
این رسمی بود از شعرای گذشته که نسل به نسل ادامه یافته و اکنون به فرش رسیده!
برچسبها: حامد آسترکی, کشکول فرش, کتابهای نفیس فرش, وضعیت نشر کتب فرش