چند سال پیش که تازه دانشجو دکتری شده بودم پیشنهادهای مختلفی برای تدریس در دانشگاه داشتم. خیلی لذت بخش بود! حس موفقیتی سرخوشانه داشت. سعی میکردم تا جایی که ممکن بود کلاس ها را جوری هماهنگ کنم که به همه برسم از تهران و کاشان تا اصفهان و شیراز و ... . در این سرخوشی ها بودم که متن محبت آمیزی از سوی یکی از دوستانی که در همین جریان با هم کلاس داشتیم به دستم رسید. بعد از آن تصمیم گرفتم تدریس را تا مطمئن شدن از لیاقت و توانایی کامل کنار بگذارم که همین کار را هم کردم. خالی از لطف نیست که شما هم این نامه، نقد یا دردنامه را بخوانید.
جناب آقای میرزاامینی محترم
سلام
از این که مرتب واژه «استاد» را پس و پیش نامتان استفاده کنم معذورم. چون اعتقاد دارم هر کسی به هر طریقی از پشت صندلی دانشجویی به پشت میز تدریس رفت لزوما استاد نیست یا حق استادی گردن دانشجو ندارد. شاید مدرکی داشته یا پارتی و ... . البته احترام هر عزیزی که به هر قیمت و طریقی به پشت میز تدریس در دانشگاه خزیده امری واجب است و بنده نیز این واجب را ادا و به همین دلیل با احترام نکاتی را خدمتتون عرض میکنم.
نمیدانم مشکل فرش چه بوده یا کجاست که رشته فرش ایجاد شده و تا کنون این جمعیت دانشجو یا دانش آموخته مدرک به دست چهمشکلی از آن را رفع کرده یا میکنند که همچنان حرص گسترش و نوگشایی های رشته فرش در دانشگاه های مختلف روز افزون است؛ از دانشگاه سراسری و آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی و ... گرفته تا اکنون که هوس ارشد و حتی زبانم لال دکتری! را در سر دارند؟!!
اینان کیستند که تن به این کار میدهند؟!
در زمین زندگی میکنند؟ ایران و دانشگاه های ایران را میشناسند؟ و از همه مهمتر فرش را میشناسند؟!
اگر در این امور سر رشته ای ندارند و متخصص نیستند آیا حال و روز ما را نمی بینند و باز همچنان میخواهند ایران را دانشگاه فرش کنند؟!
واقعا فکر میکنند با این اوضاع آموزش فرش در دانشگاه ها و مدرسین به اصطلاح «استاد» که دارند ما قرار است چه گلی به سر فرش ایران بزنیم!؟
یا خود شما که چند سالی با کفش های ما راه رفتید دویدید زمین خوردید بلند شدید و زندگی کردید چه گلی به سر فرش زدید؟! شما که فقط گویا بیست میگرفتید شما که همیشه شاگرد اول بودید؟! شما که نقل محافل دانشجویی هستید و همه جا سری دارید؟!
جز این است که بعد از طی کردن سلسله وار مقاطع تحصیلی اکنون همزمان هم دانشجو هستید و هم به پشت میز تدریس پناه بردید؟!
چرا برای شما در این بازار بزرگ فرش جز دانشگاه جایی نیست؟!
چرا کسی در قبال حقوقی ناچیز همانند همان که حق التدریس می گیرید برای شما در بازار فرش جایی ندارد؟!
حالا شما که به این سوی میز امدید چطور ممکن است به چون من امیدوار بود؟
سوابق محدود تدریس شما در چند ترم را وقتی مرور میکنم بیشتر باور میکنم که این دور باطل نه تنها باطل است بلکه با سرعت بیشتری رو به قهقرا میرود
چطور ممکن است کسی این لیست دروس را در مدت چهار ترم تدریس کند!؟ با سنی کمتر از سی سال؟! این همه تخصص از کجا به شما ارزانی شده یا بهتر بگم وحی شده. چون در عصری که دنیا در حال تخصصی شدن علوم است ممکن نیست کسی چنین دانشمند در علوم مختلف باشد که اعتماد به نفس ان را داشته باشد جماعتی استاد خطابش کنند
و بدتر از آن این که برای چنین دانشمندی جز در همین دانشگاه جایی نیست که همان حقوق ناچیز را به او بدهند
بیایید با هم این لیست را مرور کنیم و خواهشا قدری تامل کنید
طراحی با کامپیوتر
رنگ ونقطه با فتوشاپ و بوریا
ارزیابی و ارزشیابی فرش
روش تحقیق
طراحی قالی۱ و ۲
طراحی سنتی ۱و ۲
اقتصاد فرش
تجارت الکترونیک
تاریخ فرش ایران
تاریخ فرش جهان
شناخت بازارهای جهانی فرش
واقعا شما در همه این ها در حدی هستید که من (دانشجو) را آموزشِ موثر دهید؟! که بعد من بتوانم با مدرک یا مدرک های کذایی جایی ابراز وجود کنم؟!
بیایید با هم صادق باشیم و نه تنها صادق باشیم اهل اقدام و عمل هم باشیم اگر واقعا فکر میکنید نمی توانید چرا خودتان را در معرض این اتهام ها قرار میدهید؟!
لابد میگویید: «اگر من نباشم فکر میکنید از من بهتر یا واقعا دانشمند ومتخصص این حوزه می ایند یا جا برای آنها باز می شود»
شخصا می گویم همانطور که تا الان دیدم وضع بدتر می شود که بهتر نمی شود
اما بر میگردم به بخش اول صحبتم چرا واقعا ما فرش می خوانیم چرا واقعا بدون توجه به این مسائل حرص و هوس روزانه برای رشته فرش و مقاطع ان در دانشگاه ها افزایش می یابد؟!
اگر واقعا فقط منافع شخصی یا صنفی خودشان را می بینند باید بگم ما دانشجویان تاوان منفعت طلبی شما مسئولین را ما می دهیم و شما با تدریس در همین کلاس ها و با ترجمه ها و مقاله ها و پایان نامه هایی که به زور نمره از ما میستانید پله میسازید که قدرت بیشتری پیدا کنید تا همین دایره باطل را گسترش دهید
...
چون شما را از جنس خودمان و زخم خورده می دانم جرات انتقاد پیدا کردم و امیدوارم از من ناراحت نشوید. و شاید این ها را به در گفتم تا دیوار بشنود چون واقعا اعتقاد دارم اگر خود را از این دور باطل آموزش دانشگاهی فرش خارج کنید قطعا موفق خواهید شد
ارادتمند
یک دانشجوی آزاده فرش
دوست عزیز و ارزشمند
سلام
از این که بنده را قابل دانستید و مورد محبت خود قرار دادید متشکرم.
همانطور که در بخشی از صحبتتون اشاره کردید منم مثل شما هستم و شاید قربانی این صنفی نگری ها و منافع شخصی مسئولین مربوطه ام. از این که روحیه ای دارم که شما می توانید آزادانه مرا به عنوان عضوی از این سیستم نقد کنید علیرغم تمام کاستی هایم بر خود می بالم چون اگر امثال من در دوره های گذشته فقط همین روحیه را داشتند امروز وضع بهتر بود.
دوست عزیز من درد مشتركم مرا فرياد كن!
ارادتمند
میرزاامینی
برچسبها: میرزاامینی, رشته فرش, اساتید فرش, دانشگاه فرش
شهدخت رحیمپور / دانش آموخته کارشناسی و کارشناسی ارشد فرش
حکایت فرش و گره و قالی خانههای ایرانی و هنرآفرینی زنان در اوقات فراغت با حضور نخهای رنگین و ذوق زنانه و توجه به ملزومات زندگی یک سوی ماجراست، تجارت و رونق اقتصادی سوی دیگر و دانشگاهی شدن رشته فرش سویه سوم.
اینکه سودآوری و بعد اقتصادی فرش چه و چگونه است و روزگار فرشبافی به کجا میرود سخنی دیگر است. در این مجال به دانشگاهی شدن این رشته و برکات رسیده به میدانداران و آسیبهای علمی توجه داریم.
به نظر میرسد ناظران علمی حواسشان نیست و آنانی که حواسشان هست دارند از آب گل آلود قالی و فرش توشه برای زندگی میگیرند و این دردی است که دیرگاهی است بر شانههای این رشته سنگینی میکند.
از زمانی که فرش دستباف در حوزه دانشگاهی شدن به عنوان یک کد رشته در وزارت علوم با تعیین سرفصلی از دروس نظری و عملی تدوین شد تا امروز که ارشدهای فرش سه یا چهار سالی است حضور به عین رساندهاند همه خوب است و از حق نگذریم گاه دانش آموختگان فرش علیرغم نامهربانی ها با این رشته بسیار صبورند. امٌا،، این امٌا تشدید سنگینی دارد و تعدادی از مبتلا شدنهای فرش را صریح میپرسد.
-چرایی حضور کمرنگ دانشآموختگان فرش در حوزهی آموزش در محیط دانشگاهها؟؟
بالطبع پرورش افرادی در دانشگاه در رشته های مشخص بایستی روند رو به بهبود در شرایط آموزشی در رشته مربوطه ایجاد نماید. دانش آموختگان مقطع کارشناسی فرش چهار سال با زیر و بم این رشته آشنا می شوند با سه گرایش که به نظر می رسد کارشناسان برنامهریز بحث تخصص را در نظر داشته اند و دو سال مقطع کارشناسی ارشد برای علاقه مندان به این رشته فرصتی برای بازخورد دانش چهار ساله و توسعه دانش فرش است. رشته فرش نیز همانند بسیاری از رشته های هنری تنها تا مقطع ارشد در ایران امکان ادامه تحصیل دارد و دکتری این رشته تعریف نشده است. جالب است در فراخوان های جذب درجه دکتری برای فرش در اولویت قرار دارد. این خوب است در صورتی که ظرفیت های این رشته را نیز در نظر داشته باشیم توجه به اینکه وقتی مقطعی تعریف نشده است و مدرک برای آن مدنظر است این مدرک گرایی از چیست؟ و آیا قابلیت های هر رشته را می توان بازبینی نمود و یک نسخه کلی برای همه رشته ها نپیچید؟
یک دانش آموخته فرش که 6 سال از نیرو، جوانی و انرژی خود را در یک رشته تخصصی می گذراند بدیهی است باید فارغ التحصیلان درخور و کارآمد این رشته به صورت تخصصی در دانشگاه جذب شده و در کنار نیروهای تجربی کار افراد باسوادتر و راه گشاه تری را پرورش دهند این امر نه دور از ذهن است و نه خواسته ای نابجا.
آیا در سایر رشته های تخصصی مثلا رشته های علوم پایه فردی که فارغ التحصیل یکی از گرایش های شیمی است چون ریاضیات را به عنوان یک درس دو واحدی پاس نموده می تواند در جذب نیرو برای رشته ریاضی مناسب باشد وقتی متخصصین ریاضی وجود دارند؟ قطعا پاسخ این پرسش بله نیست. اما چرا این اتفاق در رشته فرش برای سایر رشته های موجود در دانشکده هنر طبیعی جلوه می کند؟ بهگزینی در فرش دستباف وجود دارد یا بد گزینی و این اندیشه از پست شمردن رشته فرش است یا بی توجهی نابخردانه ای که پس از بیست سال دانشگاهی شدن این رشته هنوز منابع درجه یک وجود ندارد. ؟ از روابط تعریف نشده است یا عدم توجه کارشناسان و نقد رشته فرش که ارتباط خوب صنعت و دانشگاه برقرار نمی شود؟
مثلا در جذب گرایش های این رشته؛ سوال این است در صورتی که به سواد گرایش رنگرزی و مواد اولیه در مقایسه با گروه نساجی و شیمی رنگ اعتمادی نیست هدف از تدوین این گرایش چه بوده است؟ یا برای گرایش اقتصاد و مدیریت فرش که دروس مربوط به این شاخه را یک دیپلمه بازاری با نگاه سنتی تدریس می کند برای چه تدوین شده است؟ کم کاری کیست و عدم توجه به خاطر چیست؟ درد یکی دوتا نیست اما مشکل حاد دیگر از منابع ضعیف فرش در قفسه های کتاب و مجله است.
همان ماجرای خوانندگی و آواز خوانی در تصور عامه به واقعیت در دنیای پژوهش فرش کشیده می شود که هر کس قالی مادربزرگش را به یاد دارد به سرش می زند پژوهشی از فرش ارائه دهد تا نانش با نمکتر شود و گواه این سخن را با مرور پژوهش های افراد غیر متخصص فرش می توان مشاهده نمود. این داده های بدون نیاز سنجی و سلیقه ای برخورد نمودن و بدون تمرکز، سردرگمی و گزافه گویی محسوب می شود و در ویترین نوشتارهای فرش قرار می گیرند که هر کس که به طور عمیق مطالعه دارد رنج وارد شده بر پیکره علمی این رشته را می فهمد.
کتاب های مرجع و منابع این رشته هنوز به یک قفسه نمی رسد. تحسین جسارت شیرین صوراسرافیل در قلم در دست گرفتنش که آغازی بر نوشتار فرش بوده در جای خود ستودنی است هر چند گاه کم و کاستی دارند. و زیبا قلم میزند تورج ژوله به عنوان تنها کتاب جامع در حوزه فرش، اما آیا بعد از بیست سال از دانشگاهی شدن این رشته نویسندگانی پرورش یافته اند و بهتر از ژوله می نویسند؟ که از هر دری در فرش سخن نگویند؟ یا میدان برای همه باز است و چاپ کتاب ها و داوری های نسنجیده برای اینهمه مقاله فرش از قهقرای جهل است یا سواستفاده قشری خوشحال؟
محققین حرفه ای انگشت شمارند و اینکه دانش آموخته فلان رشته با این تصور که مافیای در رشته لیسانسش بوده و الان از فرش ارتزاق می کند بحت زندگی یک نفر است یا زندگی یک رشته است یا بی برنامه گی در فرش؟؟ و مظلومیت فرش تا کجا بایستی ادامه بیابید و یک عده تجارت علمی داشته باشند از این رشته که بعد از بیست سال کارشناسی نه تنومند است و نه قدر شده و نه میدانی برای اهلش وجود دارد.
نمونه های با چاپ پانصد یا هزار جلد که نویسنده اش خوشحال است حالا چند انتشارات کتابش را پانصد تایی چاپ می کند و به چاپ دوم و سوم رسیده و جز کپی پیست مطالب نیست و با ساده انگاری و انتشاراتی بدون نظارت علمی که یک هفته ای کتاب را شابک دار می کنند به کجا می رود این رشته بخت برگشته؟؟؟
جالب است رساله های دکتری دانشجویانی که در هیچ مقطعی نه کارشناسی و نه ارشد فرش نخوانده اند و دانشگاه با طرح رساله موافقت می نماید و با همه کم و کاستی ها به قولی برای دانشجوی دکتری کارش سخت است چون ناشی است و از همین رساله جلد جلد کتاب های کج و کوله فرشی منتشر می شود.
درهم ریخته گی و هزینه های طرح های پژوهشی مرکز ملی فرش که همه در انبارهای این مرکز پوسیده می شوند و دسترسی جز با مراجعه به مرکز ممکن نیست چه هدفی را در پی دارد؟ و این اندازه طرح پس از اجرا شدن آیا داوری شده و گاه بازبینی های لازم صورت می گیرد؟ یا دکانی است برای دوستان؟
تأسف باید بخوریم؟ شکایت کنیم ؟ یا دلسرد بگذاریمش به حال میدان داران فرصت طلب؟
اینها تنها مختصری است که روزانه با آن مواجه ایم. حال و روز این رشته خوب نیست. موارد فوق باضافه معلمی که نتواند خوب پرورش دهد به اندازه کدام سند بین المللی آموزشی که متنش نمی دانم چیست و دلواپسان دلواپسند برایش و من دلواپس می شوم از رهایی از بومم و هویتم. آیا در یک قدمی ما با نسنجیده بودن اینهمه ایرادات دلواپسی ندارد؟ بازنگری نمی خواهد؟ اینها را خودمان برای ما تدوین نموده تا تبر به دست ریشه اصیل ترین هنر بومی مان را درآوریم.
واقعیت در شایسته گزینی و معیارهای ارزشی جامعه اسلامی که نیازمند دستانی توانمند تر است پشت کدام سایه قرار گرفته که مُسخر بازی روابط است و نگارش هایی به تعبیر یک فرشی نگران که اپیدمی مقاله است و میدان نا اهلان. تنها اندکی به عواقب نامیزان میزان شده بر علم این رشته تفکر لازم است. همین!
برچسبها: شهدخت رحیمپور, فساد علمی, رشته فرش, دانشگاه فرش