خشت اول گر نهد معمار کج ...
متن پیش رو دردنامهای است بر رشته فرش که هرچه جلوتر میرویم به جای اینکه مشکلاتش حل شود بشتر و بیشتر و عمیق تر میگردد. اقدامات اخیر مسئولین آموزشی در ارائه مقطع کارشناسی ارشد فرش از طرفی و اظهارات اخیر صاحب نظران پیرامون ناکارآمدی و عدم اشتغال فارغ التحصیلان رشته فرش همه و همه در کشاکشی گنگ با هم، دارند دست بر روی مسائلی میگذارند که گویا از درد اصلی رشته فرش بی خبرند.
برای بهتر شدن مینویسم نه برای اینکه بگویم من کمترین مطلبی را که میگویم درست است.
حدود 15 سال است که رشته فرش دانشگاهی شده و در این مدت جوانان به صورت آکادمیک زیر نظر اساتید فن به کسب علم و هنر فرش میپردازند. در طول این مدت شاید با توجه به اهداف ایجاد چنین رشتهای آن اتفاق مورد نظر نیفتاده باشد. و دانشجویان در طول دوران تحصیل آن تواناییهای لازم را کسب نکرده و طبیعتاً بعد از فراغت از تحصیل جای و جایگاهی در بازار پیچیده فرش و همینطور عرصه گسترده هنر فرش نداشته باشند. اینکه علّت این مسئله چیست، سوالی بی جواب نیست. هرچند سخت است. این مسئله میتواند معلول علل زیادی باشد؛ که متاسفانه اخیراً با برخوردی یکطرفه از سوی برخی صاحب نظران و برخی صاحبان تریبونهای عمومی به شکلی این مسئله عنوان میشود که گویا کلاً رشته فرش رشتهای ناکارآمد است و انگشت اتهام را مطلقاً به سوی مسئولین میگیرند. که البته در برخی موارد عدم مدیریت صحیح و یا مشکلات آموزشی، به این رشته ضربات زیادی زده، امّا به نظر مشکل جای دیگری است.
در این که رشته فرش نواقصی دارد شکی نیست. و خوب به نظر زیاد هم غیر طبیعی نمیآید. فرش عرصهای از هنر و صنعت است که در ایران سابقهای بسیار طولانی دارد اما کمتر از دو دهه است که دانشگاهی شده و در حال حاضر هم کم نیستند رشتههایی که سابقهای بس طولانی دارند و کلی هم علاقهمند به این رشتهها وجود دارد، امّا آن کارایی لازم را برای جامعه و خود دانشجو ندارند. و صد البته این بدان معنی نیست که چون رشتههایی وجود دارند که مشکلات این چنینی نظیر مسائل آموزشی و اشتغال دارند پس فرش هم میتواند در عرصه دانشگاه چنین باشد؛ بلکه لا اقل میتوان اینگونه گفت که این مطلب با توجه به سابقه محدود این رشته چیز عجیب و غریبی نیست. و همینطور مغایر با برنامهریزی برای بهتر شدن رشته فرش نیست.
نواقصی همچون مشکلات سرفصلهای دروس، عدم ارتباط پویا و فعال بازار و دانشگاه، عدم حمایت ریالی از فارغ التحصیلان، نبودن زیرساختهای لازم برای ورود دانشآموختگان به بازار فرش، عدم وجود فضاهای آزمایشگاهی مناسب، ضعف علمی و یا تجربی اساتید و هیئات علمی در برخی دروس و دانشگاهها و ... همگی دلایلی شده که عزیزان صاحب نظر در این خصوص آنها را یکی یکی میشمارند و لیست سیاه و تاریکی از مجموعه رشته فرش ارائه میدهند که چیزی جز عدم کیفیت این رشته و به نوعی توقف آن را شامل نمیشود. در این بین این موارد را بیشتر به مسئولین و متولیان فرش و آموزش عالی نسبت میدهند. در صورتی که از مهمترین عوامل ناکارآمدی رشته فرش-با لحاظ فاکتور اشتغال مرتبط با فرش- غافل هستند و آن عامل همان دانشجوی فرش است.
برای من که در حال حاضر دانشجوی دوره کارشناسی فرش هستم و از نزدیک شاهد ریز و درشت مشکلات علمی و آموزشی دانشجویان و رشته فرش هستم این مسئله کاملاً متفاوت است. در کنار خودم دانشجویانی را میبینم که در صورت ایجاد ایدهآل ترین شرایط هم باز توفیقی در این رشته نخواهند یافت. منظورم تعدادی اندک نیست، بلکه جمع کثیری از دانشجویان در حال تحصیل در رشته فرش است. عدم دستیابی به اهداف کلی رشته فرش همان عدم علاقه به فرش است. اینکه چرا دانشجویی بدون علاقه دو سال یا چهار سال از عمر خود را در این رشته تلف میکند سوالی است که پاسخ آن در این بحث نمیگنجد و معلول عوامل مختلف اجتماعی است. امّا آنچه در اینجا مهم است این است که این افراد بعد از فراغت از تحصیل به عنوان کارشناس فرش توقعاتی از جامعه فرش دارند که عملاً آن تواناییها را ندارند. و در مجموع باعث ایجاد این توهم میشود که رشته فرش رشتهای ناکارآمد است. این مسئله را قبول دارم که شاید دانشگاه خیلی از این تواناییها را آنگونه که باید و شاید به دانشجو انتقال نداده است، امّا آیا همه اینها وظیفه دانشگاه است که در مدتی محدود دانشجو را جامع العلوم فرش گرداند؟! آیا استادی که با چهل پنجاه سال تجربه و کار و هنر و استعداد و توانایی در فرش کار کرده میتواند تمام معرفت خود از فرش را در مدت محدودِ یک ترم یا دو ترم و چند واحد درسی به دانشجو ارائه دهد؟ مطمئناً چنین امری نیازمند تلاش، پشتکار و مداومت خود دانشجو است، نه دانشگاه. البته در فراهم آوردن این زیرساختها دانشگاه بسیار میتواند نقش کلیدی داشته باشد امّا نود درصد کار با خود دانشجوست که از این شرایط استفاده کند. در فضای سرد و کرخت کنونی دانشجویان فرش، آیا با وجود ایدهآل ترین شرایط باز میتوان امیدوار به رخدادی معجزه گونه در جامعه فرش از سوی دانشگاهها بود؟
داوطلب ورود به دانشگاه وقتی دربهای دانشگاه را در رشته فرش به صورت بدون گزینش و آشنایی مقدماتی باز میبیند، رانده و مانده از همه جا روی صندلی کلاس درسی مینشیند که برای اولین بار میخواهد بفهمد فرش دستباف چیست. با چه شناختی پا به دانشگاه و رشتهای گذاشته به نام فرش؟ آیا چیزی جز گرفتن مدرکی برای خالی نبودن عریضه نیست. نگاهی به دانشگاهها بیندازید، نگاهی به همایشهای فرش، میزان مشارکت دانشجویی چقدر است. از جمعیت چند هزارتایی دانشجو و دانشآموختگان فرش همین معدود هستند که حداقل میخواهند به فرش علاقهمند باشند. پس چرا کیفیت را فدای کمیت میکنیم و جمعیتی را به نام فرش وارد دانشگاه میکنیم که خود آنها در آینده سفیران بدگویی از فرش هستند. در حال حاضر دانشجویانی در رشته فرش پذیرش میشوند که اغلب رتبههای مناسبی را ندارند. و امکان تحصیل در زمینههای علاقهمندیشان فراهم نشده و با کمال تاسف باید بگویم که از سر ناچاری درب فرش دانشگاه را باز میبینند و این مسیر را غنیمتی برای ورود به دانشگاه دانسته و وارد فرش میشوند. فرش در سطح جامعه کمتر دارای جذابیت بوده، هم در مقایسه با رشتههای هنری (طراحی صنعتی، نمایش، سینما، موسیقی و ...) و هم در مقایسه با رشته های فنی مهندسی. به همین خاطر باز این دانشجوی فرش در حال و هوای دیگری سیر میکند و حتی گاهی تخصصی ترین دروس فرش برایش از عذاب آورترین دروس میشوند. چون هیچ رابطهای با فرش برقرار نمیکند. با شناخت و هدف ایجاد رشته فرش آشنا نیست و بر اساس آن وارد دانشگاه نشده و اولین، بزرگترین و مهمترین مشکل و تناقض شکل میگیرد؛ که هر یک از مسائل و مشکلات فرش که در سایر رشتهها هم هست، را با بزرگنمایی چند برابر نشان میدهد.
حال چنین دانشجویی با چنین ورودی به دانشگاه که در اصل یک شکست خفیف در ادامه تحصیل (و همچنین در زندگی) برایش بوده، چگونه میتواند ابتدا به خود و سپس به فرش کمک کند؟ جامعه فرش چگونه میتواند از او انتظار داشته باشد؟ کسی که شاید از سر اجباری خود خواسته وارد فرش شده و حالا با آن بیگانه است و هرچه جلوتر میرود بیشتر به اشتباه خود پی میبرد.
شاید در اینجا فکر کنید اطلاعات و دادههایم درمورد میزان علاقهمندی دانشجویان فرش به رشته اشتباه است، شما نظر خودتان را دارید. ولی من در این مورد خاص نظر خودم را از همه ارجحتر میدانم چون شاید افراد دیگر چیزی شنیده باشند و یا در جایی یک نمونه یا دو نمونه متناقض با این نظر را دیده باشند. اما من در مدت سه سال تحصیلم در رشته فرش کاملاً چنین مسئلهای را درک کردهام و نظرم از روی چند نمونه محدود نیست و این مسئلهای است فراگیر که بسیار به ضرر فرش است.
مشکل کجاست؟
سیستم و نظام آموزشی؟ سرفصلها؟ عدم ارتباط بازار و دانشگاه؟ هیئتهای علمی؟ یا خود دانشجوی فرش؟
دانشجوی فرش در اینجا کسی است که در رشته فرش صرفاً تحصیل میکند. در صورتی که باید کسی باشد که قبل از هر چیز به فرش علاقهمند باشد.
شاید همه موارد بالا به نوعی در عدم موفقیتِ مورد انتظار رشته فرش دخیل باشند، امّا آن مشکلی که میتواند تا حدود زیادی سایر مشکلات را در درجه اوّل کمرنگ و در درجه دوم حل کند خود دانشجوست؛ که علاقه به فرش دارد و دلش برای چهار سال از عمرش میسوزد و نمیخواهد تلف شود. اینجاست که دانشجو یا همان مسئول فردای فرش، خود به عاملی سازنده در رفع مشکلات تبدیل میشود، به جای اینکه مدام بر طبل یاس و نومیدی بکوبد. بله. آنچه که امید بهبود جریان لنگ رشته فرش را خشکانده دانشجوی فرش است. تا وقتی خود دانشجو نخواهد و نتواند به خودش کمک کند هرگونه امکانات و برنامهریزیای منجر به موفقیت او نمیشود که در آینده بخواهد به رشته فرش و ارتقای آن کمک کند. اینان اغلب نیمه خالی لیوان را میبینند و از اول تا آخر مینالند و به زمین و زمان ایراد میگیرند و هر کس را در این جریان مقصر میدانند جز خودشان. با کمال تاسف اخیراً برخی عزیزان از جنس خود دانشگاه هم سعی در بزرگ جلوه دادن همین نیمه خالی لیوان دارند. نمیدانم چگونه میاندیشند. آیا به فرش فکر میکنند؟ یا به دانشجوی فرش؟ یا به هیچ کدام؟ و یا فقط آب به آسیاب مشکلات میریزند.
حال این مسئله که علاقه به فرش چگونه ایجاد میشود و چگونه دانشجوی علاقهمند به فرش داشتهباشیم نیازمند برنامهریزی گستردهای است. در خود دانشگاه هم میتوانیم این علاقه را ایجاد کنیم. که متاسفانه علیرغم صحبتهای انجام شده تا کنون اقدام درخور توجهی برای آن صورت نگرفته است. متولی فرش در اینجا وظیفه سنگینی را بر عهده دارد. در تصور عمومی جامعه، رشته فرش توأم است با فقر و کار سخت و طاقت فرسا که بافندگان از سر ناچاری در مقابل کار زیاد دستمزد ناچیزی در یافت میکنند و از بسیاری از امکانات رفاهی محرومند و به عبارتی در تصور اوّل فرش با بافندگان زحمت کش، که شاید از محرومترین اقشار این هنر صنعت باشند قیاس میشوند. که مشکلات این قشر در تصور عمومی کم نیستند. در این شرایط که کمتر به ابعاد مثبت و سازنده فرش فکر میشود، شرایط و جو عمومی کشور در خصوص فرش زیاد مناسب نیست و داوطلب ورود به دانشگاه و خانوادهای که میخواهد فرزندش را به دانشگاه بفرستد کمتر تمایل دارد تا در چنین رشتهای که تصویر شفاف و روشنی از آن ندارد تحصیل کند.
در این زمان اگر بتوانیم آگاهی رسانی مثبت و سازندهای در خصوص فرش و ابعاد مختلف آن به جامعه داشته باشیم یک گام مثبت در ایجاد فضایی مطلوب برای تصمیم گیری داوطلب ورود به دانشگاه برداشتهایم، که با چشمانی باز و از سر اختیار و انتخاب آگاهانه و هدفی مشخص راهی دانشگاه میشود و باالطبع موفقیت در این شرایط بیش از پیش است. البته این مسئله مسئلهای زمان بر است امّا دقت در آن علاوه بر داشتن دانشجویانی کارآمد، در تعریف کلی فرش ایران در جامعه بسیار مفید و موثر خواهد بود.
زمانیکه دانشجویان فرش بی هدف و بدون علاقه مندی لازم وارد دانشگاه میشوند و مدام از خود میپرسند که چرا در این رشته درس میخوانند و آینده چه میشود، طبیعتاً به فکر این نیستندکه چگونه از شرایط برای بهتر شدن استفاده کنند و اصولاً به فرش فکر نمیکنند که حالا ما انواع و اقسام مشکلات را علم کنیم و بگوییم رشته فرش آن کارایی لازم را ندارد و عموماً هم، احساسی و بدون دلایل و آمارهای واقعی است. ذکر مرتب این مطلب که رشته فرش کارایی لازم را ندارد باز خود عاملی در جوسازی و سیاه نمایی اذهان عمومی نسبت به رشته فرش است و دانشجویان با همین مطالب بیشتر به خود حق میدهند که از همه چیز ایراد بگیرند و کمتر متوجه کم کاریهای خودشان در رشته فرش شوند.
استاد محمّد علی قره باغی از هنرمندان برجسته طراحی و تولید فرش چنین میگوید: ما بدهکار دانشجویان هستیم و دانشجویان طلب کار، اگر این طلب کار نخواهد طلبش را از ما بگیرد خوب ما هم آنچنان عجلهای برای پرداخت طلبمان نداریم.
در این شرایط نمیخواهم بگویم مقصر دانشجوی فرش است. آن هم به تعداد کثیری که در حال حاضر وجود دارند. در اصل بسیاری از آنها فقط نام دانشجوی فرش را دارند. البته در این بخش مسئولین هم در پذیرش دانشجو و ارائه رشته فرش در دانشگاهها آن دقت لازم را با توجه به حساسیت موضوع به خرج نداده و بدون در نظر گرفتن چنین موضوع حادی در رقابتی تعریف نشده، مدام پذیرش دانشجو دارند و ظرفیتها را بدون در نظر گرفتن میزان توانمندی دانشجو و درصد علاقه مندی آنان افزایش میدهند. در شرایطی که درصد موفقیت رشته فرش با موفقیت دانشآموختگان آن سنجیده میشود، متوجه میشویم که رشته فرش آنگونه که باید باشد نیست و این مسئله تعمیم مییابد به ماهیت وجودی کل رشته. در صورتی که اگر نیاز سنجی مناسبی در خصوص نیروهای کار مورد نیاز فرش صورت پذیرد و با درنظر گرفتن شرایط کلی فرش، دانشگاههای محدودی امّا کارآمد پذیرش دانشجو داشته باشند، مطمئناً موفقیت خروجیهای همان تعداد محدود باعث افزایش علاقهمندی و رشد و شکوفایی فرش خواهد شد نه به صورتی که که الان مدام باید در تریبونهای خاص مسئولین آموزشی از عملکرد رشته فرش دفاع کنند. در این شرایط خود عملکرد بهترین مدافع رشته فرش است. همانگونه که اولین دورههای فرش در مقطع کاردانی با خروجیهای بسیار خوبش چنین بود.
به تازگی باز شاهد اقدام شتاب زده دیگری هستیم که مجدداً موجی تازه از دانشجویان بی علاقه را این بار در مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاهها و فرش تحمیل میکند. ارائه مقطع کارشناسی ارشد فرش فی نفسه خوب است، امّا بدون توجه به فاکتور علاقهمندی دانشجویان و اهمیت فرش به صورتی که ورودیهای اوّل آن در دفترچه کنکور حتی نامی از فرش را ندیدهاند، اقدامی است بسیار در خور تأمل که دانشگاهها در رقابتی مُضحک برای زودتر ارائه دادن آن بدون در نظر گرفتن جوانب کار از هم پیشی میگیرند.
این اقدام اخیر یعنی پذیرش دانشجو در مقطع ارشد فرش به صورت تکمیل ظرفیت! به عبارتی پشت پا زدن به کیفیت جذب دانشجو و صرفاً به کمیت فکر کردن است. وقتی ما به معنی واقعی کلمه کارشناسان کارآمد و کاربلد فرش که خروجی دانشگاهها باشند نداریم، عجله برای پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد فرش چه معنی میدهد؟! جز اینکه بخواهیم اشتباهات مقطع کارشناسی را به نوعی نادیده بگیریم و خودمان را گول بزنیم و بنای ارشد فرش را بر مخروبهای بنا نهیم.
نکتهای که در اینجا مهم تر از همه چیز باید باشد این است که با ارتقاء مقطع تحصیلی، بیشتر از این نام دانشجو و دانشگاه فرش را در بازار فرش ناکارآمد جلوه ندهیم. مسئلهای که در دوره کارشناسی با باز گذاشتن دربهای دانشگاه و جذب بی رویه اتفاق افتاد و هم اکنون این قضیه در کارشناسی ارشد نیز دارد اتفاق میافتد.
من به عنوان کوچکترین عضو خانواده فرش، خودم اسمم را میگذارم فرش بچه! فقط به فکر بهتر شدن شرایط هستم و به شدت از این مسئله که یک فارغ التحصیل فرش که عمری را در کلاس درس فرش بوده و بگوید رشته فرش به درد نمیخورد، به همین راحتی عذابم میدهد و فقط امیدوارم که بهتر شود.
فقط امیدوارم. امیدوارم که با عملکرد مسئولین، منِ دانشجو در این زمینه مطمئن شوم.
برچسبها: رشته فرش, کارشناسی ارشد, میرزاامینی