نکاتی چند در مورد نشست دانشجویان فرش دانشگاه کاشان که به آیین تقدیر از استاد سید جواد صانعی تغییر یافت
روز سه شنبه 30 اردیبهشت 1393 و با تلاش عده ای از دانشجویان فرش دانشگاه کاشان مراسمی برپا شد که عنوانش گردهمایی دانشجویان فرش دانشگاه کاشان بود! من هم در این گردهمایی بودم. دقیقا نمیدانستم چیست و قرار است چه کنیم اما آن را به فال نیک گرفتم و با هر مصیبتی بود خودم را به نشست رساندم. قمصر، پژوهشکده اسانس دانشگاه کاشان میزبان این نشست بود. در مسیر که از دانشگاه به سمت قمصر رهسپار بودیم به این فکر میکردم که چرا به قمصر می رویم؟ آیا در خود دانشگاه امکان برگزاری نبود؟! و به خودم پاسخ میدادم که حتماً در انجا امکانی هست که در دانشگاه نیست. به هر ترتیبی بود رسیدیم. سالن آماده و دوستان هم منتظر شروع مراسم بودند. گویا سخنران خاصی برای مراسم هماهنگ نشده بود. ولی اساتید نام آشنایی بودند که حضورشان مغتنم بود. مدیر گروه فعال و تازه مسئولیت یافته فرش دانشگاه کاشان می گفت این نشست بیشتر برای تعامل صمیمی دانشجویان و گروه و اساتید است. حسن عزیزی اولین سخنران بود. اما خودش فکر میکرد با او دارند شوخی میکنند چرا که اصلاً قصد نداشت به روی سن بیاید. با دست ها و تشویق های پیوسته دانشجویان به بالا آمد و گفت که چیزی ندارد بگوید. فیلم ها پخش شدند. جالب بودند. اما نکته اش این بود فیلم ها برای آن هایی پخش شدند که یا خود در آن بودند و یا حداقل هفته ای یک بار آن دیالوگ ها را شنیده بودند. وقتی فیلم ها پخش میشد کسی کنار گوشم گفت بعد از فیلم ها تو برو روی سن و چندکلامی هم تو صحبت کن! یا عجبا! چه بگویم؟! از مقام یک دانشجو هرچه می خواهد دل تنگت بگو. معمولا وقتی میخواهم در جمعی بیشتر از دو نفر نطق کنم استرس میگیرم و سخت چنین کاری را میکنم. اما قبول کردم و رفتم. یادم نیست چه گفتم اما آنچه گفتم حرف هایی از سر تکلیف بود. تکلیف را انجام و مراسم با اجرای موسیقی سنتی پی گیری شد. اجرایی که برای یک سالن چند صد نفری و یک جشنواره یک روزه مناسب بود نه یک نشست یک و اندی ساعته و این خود یکی از ابعاد کاریکاتور گونه این نشست بود. دکتر چیت سازیان هم آمد و رشته سخن را به دست گرفت و از همان کلام نخستینش که گفت امروز به من گفتند و ... میشد فهمید که طرح بحث و مسئله ای نیست. فیلم خوبی پخش شد. مستندی از زندگی استاد مرحوم آ سید جواد صانعی کاشانی طراح و نقاش قالی که ای کاش از همان اول برنامه را بر شرح و تفصیل همین مستند می بستند و در همان دانشگاه و در کلاسی نشست برپا میشد که نشد. برای من این مستند از انجایی جالب بود که کار دو دانشجوی فرش بود. بی هیچ ادعایی و تنها از سر شوق و عشق به فرش و اساتیدش. با این حال مراسم در خاتمه تقدیرشونده کم نداشت و همه خوشحال بودند. خنده لحظه ای از لب دوستان دور نبود. هر چه بود شادی بود.
اما با ادای احترام به همه عزیزانی که وقت گذاشتند و زحمت اجرا و برگزاری را کشیدند و آنهایی که حمایت کردند و آمدند، آیا واقعا اگر به جای این نشست با هم میرفتیم در یک سینما فیلم ده رقمی همایون اسعدیان را میدیدیم بهتر نبود؟ موضوع آن فیلم هم فرش بود. آیا واقعا اگر قصد و نیتمان بزرگداشت استاد عزیز صانعی بود بهتر نبود که مراسم را با تمرکز بیشتری روی همین موضوع ترتیب میدادیم؟ قبول کنیم با این دست نشست ها جز چند عکس و گزارش و خاطره چیزی به یادگار نخواهد ماند. و این را من و شما دانشجو فرش باید خوب بدانیم.
متن کامل گزارش را در ادامه بخوانید